ترجمه شعر عش انت از رشا ناجح

این آهنگ رو فرید الاطرش هم خونده که فکر کنم اونم جالب باشه.

شاعر این شعر یک مسیحی بوده که عاشق یک دختر لبنانی مسلمان می شه و به خاطر این اختلاف دینی نمی تونه بهش برسه. این شعر رو براش می خونه و بعدها فرید الاطرش این شعر رو ازش می گیره و به ترانه تبدیل می کنه.

یک جا چشمان محبوب رو به قرآن تشبیه کرده بود که فرید ازش می خواد که این قرآن رو به ایمان تبدیل کنه. چرا که قرآن نزد ما مسلمون ها بسیار والاتر از اونه که چشمان کسی رو بهش تشبیه کنیم. اون شاعر هم می پذیره و این میشه نتیجه اش.

 

عش انت…. انّی مت بعدک

تو زندگی کن، من بعد از تو مرده ام

واطل إلى ما شئت صدّک

و هر چه می خواهی فراقت را طولانی کن

کانت بقایا للغرام

در جان من اندکی از عشق مانده بود

بمهجتی فختمتُ بعدک

که آن را هم بعد از تو پایان دادم

ما کان ضرّک لو عدلت

زیان تو چه بود اگر با من منصف می بودی

اما رأت عیناک قدّک

آیا چشمان تو، قامت رعنای خود را ندیده بود؟

وجعلت من جفنیّ متکأ

چه می شد اگر می ماندی و پلک های من را بالش خود

ومن عینیّ مهدک

و چشمانم را گهواره خود می ساختی

اغضاضه یا روض ان

آیا چیزی کم می شد ای گلستان

انا شاقنی فشممت وردک

اگر مشتاق می شدم و گلهای تو را بو می کردم

وملامه یا قطر أن انا

آیا مرا ملامت می کردند ای باران

راقنی فأممت وردک

اگر هوس می کردم و قصد نوشیدن تو می کردم

وحیاه عینک وهی عندی

و قسم به چشمان تو که برای من

مثلما الایمان عندک

مانند ایمان برای تو می باشد

ما قلب امّک أن تفارقها

حال قلب مادر تو وقتی که ترکش می کردی

ولم تبلغ اشدّک

در حالی که هنوز نوجوان بودی چگونه بود

فهوت علیک بصدرها

وقتی که خود را پیش پای تو انداخت

یوم الفراق لتستردّک

تا در روز جدایی تو را باز گرداند

بأشد من خفقان قلبی

قلب من سخت تر از آن می تپد

یوم قیل خنت عهدک

وقتی که گفته شد که عهدت را شکستی

4 نظر در “ترجمه شعر عش انت از رشا ناجح

  1. فرید طولانی تر میخونش: لطفا ترجمه کن این چند بیت رو هم که با علامت سوال مشخص کردم🙏🏽

    عش أنت انّی مت بعدک *** وأطل الى ما شئت صدّک

    کانت بقایا للغرام.*** بمهجتی فختمت بعدک

    أنقى من الفجر الضحوک.*** وقد أعرت الفجر خدّک❓❓
    وأرقّ من طبع النسیم.*** فهل خلعت علیه بردک❓❓
    وألذّ من کأس الندیم.*** وقد أبحت الکأس شهدک❓❓
    ما کان ضرّک لو عدلت.*** أما رأت عیناک قدّک

    وجعلت من جفنیّ متکأ.*** ومن عینیّ مهدک

    ان لم یکن ادبی فخلقک.*** کان اولى ان یصدّک❓❓
    أغضاضه یا روض ان انا *** شاقنی فشممت وردک

    وملامه یا قطر ان انا.*** راقنی فأممت وردک

    وحیاه عینک وهی عندی.*** مثلما الایمان عندک

    ما قلب امّک ان تفارقها.*** ولم تبلغ اشدّک

    فهوت علیک بصدرها. *** یوم الفراق لتستردّک

    بأشد من خفقان قلبی.*** یوم قیل خفرت عهدک

    • أنقى من الفجر الضحوک.*** وقد أعرت الفجر خدّک
      تو پاک تر از سپیده دم خندانی، آیا تو گونه ات را به سپیده دم قرض کرده ای؟ ( که این قدر پاک شده است؟ یا این که پاکی سپیده دم اصلا مدیون گونه های پاک توست)
      وأرقّ من طبع النسیم.*** فهل خلعت علیه بردک
      و تو از خوی نسیم هم لطیف تری، آیا تو ردای لطیفت را به نسیم هدیه کرده ای ( که این قدر لطیف شده است و لطافتش را از لباس تو دریافت کرده است)
      وألذّ من کأس الندیم.*** وقد أبحت الکأس شهدک
      و تو از جام همنشین هم لذت بخش تری، آیا تو شهدت را به جام سپرده ای؟
      ان لم یکن ادبی فخلقک.*** کان اولى ان یصدّک
      حتی اگر ادب و هنر من نبود، خلق و خوی تو باید تو را از هجر من باز می داشت.

پاسخ دادن به علاء لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *